زندگینامه و آثار سعدی

 

  • سعدی

الشیخ‌الامام المحقق ملک‌الکلام افصح المتکلمین ابومحمد مشرف‌الدین (شرف‌الدین) مصلح‌بن عبدالله‌بن مشرف‌السعدى الشیرازى بزرگترین شاعرى است که بعد از فردوسى در آسمان ادب فارسى درخشیده است و هنوز مى‌درخشد. در نام و نسب و تاریخ وفات این استاد بزرگ میان نویسندگان و مؤلفان قدیم اختلاف است و سرچشمهٔ این اختلاف‌ها شهرت فراوان سعدى و افتادن نام بلندش در افواه خاص و عام است. اما بنابر آنچه از تحقیق در مأخذهاى موثق برمى‌آید نام و نسب درست او همان است که در آغاز این مقال آمده است.

تخلص ”سعدی“به‌سبب انتساب این استاد سخن به سعد‌بن ابى‌بکر بن سعد بن زنگى‌ است.

شهرتى که سعدى در حیات خود به‌دست آورد بعد از مرگ او با سرعتى بى‌سابقه افزایش یافت و او به‌زودى به‌عنوان بهترین شاعر زبان فارسى و یا یکى از بهترین و بزرگترین آنان شناخته شد و سخن او معیار و محک فصیحان و بلیغان فارسى‌زبان قرار گرفت.

شهرت سعدى معلول چند خاصیت در او است. نخست اینکه سعدى زبان فصیح و بیان معجزآساى خود را تنها وقف مدح و یا بیان احساسات عاشقانه نکرد بلکه بیشتر آن را به‌خدمت ابناء نوع گماشت و در راه سعادت آدمیزادگان به‌کار برد. دوم آنکه وى نویسنده و شاعرى جهاندیده و سرد و گرم روزگار چشیده و مطلع بود. سوم آنکه سخن گرم و لطیف خود را همراه با مثل‌ها و حکایت‌هاى دلپذیر بیان کرد. چهارم آنکه در مدح و غزل راهى نو و تازه پیش گرفت. و پنجم آنکه در عین وعظ و حکمت و هدایت خلق شاعرى شوخ و بذله‌گو و شیرین‌بیان است و خواننده خواه و ناخواه مجذوب او مى‌شود. بالاتر از همهٔ اینها فصاحت و شیوائى کلام سعدى در سخن به پایه‌اى است که واقعاً او را سزاوار عنوان ”سعدى‌ آخرالزمان“ (هرکس به‌زمان خویش بودند من سعدى آخرالزمانم) ساخته است. وى توانست زبان ساده و فصیح استادان پیشین را احیاء کند و از قید تکلف‌هائى که در نیمهٔ دوم قرن ششم و قرن هفتم گریبانگیر سخن فارسى شده بود رهائى بخشد و شعر پارسى را که بعد از رودکى و دقیقى و فرخى و فردوسى به‌تدریج به تعقید و ابهام و تکرار معانى گرائیده و با لفظ‌هاى مغلق و دشوار و گاه دور از ذوق سلیم آمیخته شده بود، به‌همان درجه از کمال و زیبائى و جلا و روشنائى و لطف و دلربائى برساند که فردوسى رسانیده بود.

سعدى در این نهضت و بازگشت به روش فصیحان متقدم در حقیقت به اساس و مبناى کار آنان توجه داشت نه به ظاهر قول‌هاى آنان. بدین لحاظ سعدى در شعر، همچنان‌که در نثر، سبکى نو دارد و آن ایراد معنى‌ها و مضمون‌هاى بسیار تازه و لطیف و ابداعى در لفظ‌هاى ساده و روان و سهل است که در عین حال همهٔ شرط‌هاى فصاحت را به‌حد اعلاء در بردارد.

سعدى با آنکه در ادب عربى و دانش‌هاى شرعى و دینى تبحر کافى داشت هیچ‌گاه فارسى را فداى لفظ‌هاى غریب عربى نکرد به‌نحوى که نزدیک به تمام واژه‌هاى تازى که به‌کار برده است از نوع لغت‌هائى هستند که در زبان فارسى رسوخ کرده و رواج یافته و مستعمل و مفهوم بوده‌اند. در شعر و نثر سعدى شیوهٔ شاعران قرن ششم و هفتم که مبالغه در ایراد واژه‌ها و ترکیب‌هاى دشوار عربى بود تعدیل گردید. متقدمان پارسى‌زبان در توصیف شعر سعدى دیوان او را ”نمکدان شعر“ (تذکرهالشعراء، ص ۲۳۳) گفته‌اند و الحق این تعبیرى است سزاوار و رسا، چه به حقیقت شعر سعدى همگى ”نمک“ و ”مزه“ و ”شیرینی“ و ”لطافت“ است.

  • ولادت و مرگ

تاریخ ولادت او را به قرینهٔ سخن او در گلستان مى‌توان به تقریب در حدود سال ۶۰۶ هجرى دانست. وى در شیراز در میان خاندانى که ”از عالمان دین بودند“ ولادت یافت. وفات سعدى را در مأخذها به چندگونه نوشته‌اند اما ذى‌الحجهٔ سال ۶۹۰ هـ به حقیقت نزدیکتر است.

  • شرح زندگانى

از کودکى تحت تربیت پدر قرار گرفت و از هدایت و نصیحت او برخوردار گشت ولى در خردسالى یتیم شد و ظاهراً در حجر تربیت نیاى مادرى خود قرار گرفت و مقدمات دانش‌هاى ادبى و شرعى را در شیراز آموخت و براى اتمام تحصیل به بغداد رفت و در مدرسهٔ معروف نظامیهٔ آن شهر به ادامه تحصیل پرداخت و در همین شهر بود که خدمت جمال‌الدین ابوالفرج عبدالرحمن جوزى (مقتول به‌سال ۶۵۶) ملقب به ”المحتسب“ نوادهٔ ابوالفرج بن الجوزى را درک کرد. سعدى از این بزرگ به‌عنوان ”مربی“ و ”شیخ“ یاد مى‌کند و البته مراد سعدى از شیخ و مربى کسى است که وى را در دانش‌هاى دینى و شرعى در کنف تربیت داشت نه در تصوف، و على‌الظاهر باید سعدى در حدود بیست و چهار پنج سالگى خود خدمت این استاد را درک کرده باشد. نعمت چنین تربیتى نسبت به سعدى براى چندتن از پیران عهد او از آن‌جمله براى شهاب‌الدین ابوحفص عمربن محمد سهروردى (متوفى به‌سال ۶۳۲) حاصل شده و سعدى از صحبت و اقامت در خدمت او و استماع سخنان عارفانه‌اش بهره برده است. سعدى در کسب نظرهاى عارفان و قبول تربیت ایشان گویا به پیر و مرادى تنها اکتفا نکرده بلکه به عده‌اى از آنان ارادت ورزیده و از ایشان کسب فیض کرده و در عین حال که مانند یک مرید تابع و فرمانبردار مطلق آنان نبوده از راه صحبت و مصادقت، از گفتار و نظرهاى ایشان برخوردار شده و احیاناً بعضى از نظرهایشان را نیز پذیرفته است اما اینکه دولتشاه و هدایت سعدى را مرید شیخ عبدالقادر گیلانى (م ۵۶۱) نوشته‌اند اشتباه محض است.

بعد از سال‌هاى تحصیل در بغداد و استفاده از درس بزرگترین مدرسان و مشایخ عهد، سعدى سفرهاى طولانى خود را به حجاز و شام و لبنان و روم آغاز کرد و بنابر اشارهٔ خود در اقصاى عالم گشت و با هرکس ایام را به‌سر برد و به‌هر گوشه‌اى تمتعى یافت و از هر خرمنى خوشه‌اى برداشت. این سفرها که در حدود سال ۶۲۰-۶۲۱ آغاز شد مقارن سال ۶۵۵ با بازگشت به شیراز پیان یافت. در مراجعت به شیراز سعدى در شمار نزدیکان سعدبن ابى‌بکر بن سعدبن زنگى درآمد ولى درعین انتساب به دربار سلغرى و مدح پادشاهان آن سلسله و ستایش عده‌اى از مردان بزرگ عهد، هرگز یک شاعر دربارى نشد بلکه زندگى را به آزادگى و ارشاد و خدمت به خلق گذرانید و از آن پس عمرش در شیراز به‌نظم قصیده‌ها و غزل‌ها و تألیف رساله‌هاى مختلف او و شاید به وعظ و تذکیر مى‌گذشت و یک‌بار نیز سفرى به مکه کرد و از راه تبریز به شیراز بازگشت و در این سفر بود که با شمس‌الدین صاحب دیوان و برادرش عطاملک جوینى ملاقات نمود.

سعدى از گویندگانى است که در زمان حیات خویش در میان فارسى‌شناسان کشورهاى مختلف از آسیاى صغیر گرفته تا هندوستان شهرت بسیار حاصل کرد. امیر خسرو دهلوى و حسن دهلوى در غزل‌هاى خود از سعدى پیروى مى‌کرده‌اند و سیف‌الدین محمد فرغانى از اینکه شعرهاى خود را به پیشگاه استاد بزرگ سخن مى‌فرستاده خود را چنین ملامت مى‌کرده است:

مرا از غایت شوقت نیامد در دل این معنى

که آب پارگین نتوان سوى کوثر فرستادن

مرا آهن در آتش بود از شوقت، ندانستم

که مس از ابلهى باشد به‌کان زر فرستادن

حدیث شعر من گفتن به پیش طبع چون آبت

به آتشگاه زردشتست خاکستر فرستادن

بر آن جوهرى بردن چنین شعر آنچنان باشد

که دست‌افزار جولاهان بر زرگر فرستادن ….

از میان دیگر ممدوحان سعدى شمس‌الدین محمد صاحبدیوان و برادر او علاءالدین عطاملک جوینى بیش از همه مورد ستایش وى قرار گرفته و استاد را در مدح آنان قصیده‌هاى غرّا و آن هر دو بزرگ را در حق استاد پرورش‌ها و بزرگداشت‌هاى بسیار بوده است. قسمتى از دیوان شیخ که دربردارندهٔ قطعه‌هائى به‌عربى و فارسى و غالباً در مدح صاحبدیوان جوینى ساخته شده است به‌نام او ”صاحبیه“ نامیده شده و بعید نیست که این تسمیه از خود شاعر باشد.

سعدى بیشتر اتابکان سلغرى و وزیران و والیان و عاملان بزرگ فارس و چندتن از مردان دیگر عهد خود را مدح گفت. بزرگترین ممدوح او از میان سلغریان اتابک مظفرالدین ابوبکر پسر سعدبن زنگى (۶۲۳-۶۵۸) است که شاعر ”بوستان“ یا ”سعدى‌نامه“ را به او تقدیم کرد. ممدوح دیگر سعدى که شاعر در حقیقت به وى اختصاص داشته است سعدبن ابوبکر (متوفى ۶۵۸) است که بیشتر از دوازده روز عنوان اتابکى نداشت و سعدى ”گلستان“ را در سال ۶۵۶ به او تقدیم کرد و نام او را در مقدمهٔ بوستان و بعضى از قصیده‌ها و در دو مرثیهٔ مؤثر که در مرگ او ساخته آورده است.

  • آثار سعدى

آثار سعدى به دو دستهٔ منظوم و منثور تقسیم مى‌شود. دربارهٔ آثار منثور او بعد از این و در جاى خود بحث خواهد شد. در رأس اثرهاى منظوم سعدى یکى از شاهکارهاى بلامنازع شعر فارسى قرار درارد که در نسخه‌هاى کهن کلیات ”سعدى‌نامه“ نامیده شده ولى بعدها به ”بوستان“ شهرت یافته است. این منظومه‌ که تاریخ شروعش معلوم نیست در سال ۶۵۵ هجرى به اتمام رسید و در موضوع اخلاق و تربیت و وعظ و تحقیق است و ده باب دارد به‌نام‌های: عدل، احساس، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر، توبه، مناجات و ختم کتاب. بخش دوم از اثرهاى منظوم سعدى قصیده‌هاى عربى او است که اندکى کمتر از هفتصد بیت مشتمل بر معانى غنائى و مدح و نصیحت و یک قصیده در مرثیهٔ المستعصم‌بالله است. بخش سوم قصیده‌هاى فارسى در موعظه و نصیحت و توحید و مدح شاهان و بزرگان است. بخش چهارم مرثیه‌هاى شاعر است مشتمل بر چند قصیده در مرثیهٔ المستعصم و ابوبکربن سعدبن زنگى و سعدبن ابوبکر و امیر فخرالدین ابى‌بکر و عزالدین احمدبن یوسف و یک ترجیع‌بند مؤثر در مرثیهٔ اتابک سعدبن ابى‌بکر. بخش پنجم غزل‌هاى سعدى شامل ملمعات، مثلثات، ترجیعات، طیبات، بدایع، خواتیم و غزل قدیم. بخش ششم صاحبیه که ذکر آن گذشت. بخش هفتم خبیثات و آن مجموعه‌اى است از شعرهاى هزل و دو مثنوى انتقادى شیرین و چند غزل و قطعه و رباعى که همهٔ آنها رکیک نیست بلکه بعضى فقط متضمن مطایبه‌هاى مطبوع منظوم است.

نخستین جامع اثرهاى سعدى را، بعد از خود او، نمى‌شناسیم اما مسلم است که شیخ اثرهاى خود را شخصاً جمع‌آورى و منظم مى‌کرد. مشهورترین جامع کلیات آثار سعدى على‌بن احمدبن ابى‌بکر بیستون است که تنظیم غزل‌ها بر مبناى حرف‌هاى آخر بیت‌ها و ترتیب فهرست کلیات از او است اما از مقدمهٔ بیستون برمى‌آید که پیش از آنکه او به تنظیم جدیدى از آثار شیخ مبادرت کند جامعى دیگر این کار را کرده بوده است.

درباره‌ی

همچنین ببینید

حکیم عمر خیام

مقدمه عمرخیام یگانه بلبل داستان سرای گلشن شعر وشاعری ایران است, که ترانه های دلپذیر …

عطر و ادکلن ارشاکو