بسیاری از افراد زندگی بسیار معمولی و معقولی دارند و به عملکردی معمولی قانع میشوند. اما چرا نباید در هر زمینه از زندگی به یک پدیده تبدیل شویم؟ بیایید نوع جدیدی از زندگی را آغاز کنیم که سرشار از شادی و سرزندگی است.
الگو گرفتن از روش قهرمانان ورزشی
قهرمانان ورزشی در فعالیت حرفهای خود کارهایی انجام میدهند که از دید بسیاری از مردم معمولی غیرممکن است. ورزشکاران بهزودی میآموزند که اگر معمولی باشند، یا حتی اگر خوب باشند نمیتوانند قهرمان شوند. قهرمانان کارهایی بسیار سخت و دور از انتظار انجام میدهند و باعث تعجب همگان میشوند. برای قهرمان شدن باید مرزهای معمول عملکرد را شکست و عملکرد خارقالعادهای داشت.
علم افزایش عملکرد از یونان باستان بهوجود آمده است و معلمانی بودهاند که ورزشکاران را آموزش میدادند و آنها را تبدیل به قهرمان میکردند. نکته مهم این است که افرادی که این علم را آموزش میدادند بههیچ وجه با آن مهارت آشنا نبودند. برای مثال به ورزشکاران آموزش میدادند که چطور در رشته پرتاب نیزه قهرمان شوند، درحالیکه خودشان تا بهحال نیزهای را پرتاب نکرده بودند. بنابراین نکته اصلی در رسیدن به عملکرد خارقالعاده، مهارت تخصصی نبود بلکه موارد دیگری بود که تمرکز بر آنها باعث افزایش عملکرد ورزشکاران میشد.
چالشهای روزانه و انرژی ما
احساس یاس و ناامیدی پس از یک روز کاری معمولا نتیجه این موضوع است که چالشهای ما با میزان انرژی که میتوانیم مصرف کنیم، همخوانی ندارد. اگر ما انرژی زیادی داریم و با چالشهایی بسیار کوچک و ساده روبرو هستیم پس از مدت کوتاهی احساس کسالت میکنیم و انگیزه انجام کارها در ما کمتر میشود.
عکس این موضوع نیز صادق است، اگر در روز با چالشهای بسیار بزرگی مواجه هستیم که تمام انرژی ما را مصرف میکند و به نتایج لازم نمیرسیم، باز احساس یاس و خستگی خواهیم کرد.
بنابرین راز لذت بردن از روز کاری آن است که چالشهای ما در حد انرژی و تواناییهایمان باشد. در فصلهای بعد درباره افزایش انرژی شخصی به اندازه کافی صحبت خواهیم کرد و به راههای سادهای اشاره خواهیم کرد که باعث افزایش انرژی و عملکرد میشود.
فرض کنید یک ورزشکار انرژی فراوانی دارد ولی سادهترین فعالیتهای ممکن به او واگذار میشود، یا در تمرینات خود آنقدر اطراف زمین فوتبال میدود که تمام انرژیاش صرف اینکار شود. او در هر دو حالت نیز نمیتواند عملکرد بالایی داشته باشد. ورزشکاران میدانند که میزان مصرف انرژی در داشتن عملکرد مناسب نقشی حیاتی دارد.
بهترین حالت ممکن آن است که رفتهرفته چالشهای خود را بزرگتر کنیم و از طرف دیگر ظرفیت خود را نیز افزایش دهیم تا بتوانیم انرژی بیشتری مصرف کنیم. یک ورزشکار ابتدا از وزنههای سبکتر شروع میکند و رفتهرفته با افزایش توانایی بدن وزنهها را افزایش میدهد. درباره این موضوع بیشتر توضیح خواهیم داد.
چرا روز کاری ما به اندازه کافی لذتبخش نیست؟
وقتی در این کتاب درباره روز کاری صحبت میکنیم، برخی از دوستان شاید فکر کنند که چون کار نمیکنند مطالب برای آنها قابلاستفاده نیست. منظور از روز کاری هر فعالیتی است که نه بهعنوان تفریح بلکه بهعنوان کاری هدفمند انجام میشود. این فعالیت میتواند آماده شدن برای کنکور، نوشتن یککتاب، ورزش برای کسب تناسب اندام یا هر فعالیت دیگری باشد.
اغلب افراد بلافاصله جواب میدهند که دلیل عملکرد پایین آنها دیگران هستند، مثلا عضوی از خانواده که کنار آمدن با او مشکل است، رئیسی که توقعات زیادی دارد یا مشتریانی که با خواستههایشان زندگی او را سخت کردهاند.
ولی اگر دقیقتر نگاه کنیم، معمولا موضوع به خودمان برمیگردد. گاهی شاید انرژی فیزیکی کافی نداریم و همین موضوع باعث میشود، از انجام کارها لذت نبریم، شاید انرژی احساسی ما کم شده است و به بازیابی آن اهمیت ندادهایم. همین موضوع باعث میشود با کوچکترین برخورد یا انتقاد دیگران احساس بسیار بدی داشته باشیم و حتی شاید حالت تدافعی بگیریم.
مدتی قبل در سمیناری درباره کارآفرینی شرکت کردم. سخنران میگفت: کارآفرین مانند سدی بسیار بزرگ و مستحکم در برابر انتقادات و نظرات ناامیدکننده دیگران است. حال یک کارآفرین بسیار خلاق و باهوش که مدت زیادی استراحت نکرده، برای تفریح وقت اختصاص نمیدهد و بسیار خسته است آیا میتواند مانند سدی در برابر انتقادات و مشکلات باشد؟
همچنین شاید از لحاظ ذهنی خسته باشیم و از روشهای مناسبی برای شارژ قوای ذهنی استفاده نکنیم. بسیاری از ما درباره مغز خودمان و روش نگهداری بهتر آن چیزی نمیدانیم. در فصل چهارم درباره نگهداری بهتر از مغز صحبت خواهیم کرد.
همچنین شاید نیاز به تقویت روحیه داریم. روحیه خوب خودبهخود حفظ نمیشود. تمامی این موارد به خودمان و اقداماتی که انجام میدهیم بستگی دارد.
بنابرین لذتبخش شدن روز کاری ما اغلب به خودمان بستگی دارد و اگر با روشهای افزایش عملکرد آشنا شویم، میتوانیم در بدترین شرایط، عملکرد بسیار بالایی داشته باشیم.
دونده ماراتن نباشید!
ایرانیها افرادی بسیار سختکوش هستند. هر روز در جلسات مشاوره با مدیرانی برخورد میکنم که حداقل روزی ۱۰ ساعت بهطور پیوسته کار میکنند. آنها معتقدند که با کار و تلاش پیوسته و بیوقفه بالاخره موفق میشوند و عدهای از آنها به موفقیتهای بزرگی هم دست مییابند. ولی همیشه اینگونه نیست.
برای افزایش عملکرد و انجام کارهای خارقالعاده باید دیدگاه خود را نسبت به کارها عوض کنیم. ما دونده دوی ماراتن نیستیم که ساعتهای بیوقفه فعالیت کنیم تا به خط پایان برسیم. انجام بسیاری از کارهای روزانه مانند دوی سرعت هستند. در دوی سرعت ورزشکار استراحت کافی میکند. با ورزش و تمرینات مناسب و همچنین تغذیه صحیح، انرژی کافی ذخیره میکند. سپس در مدت کوتاهی عملکردی بسیار بالا از خود نشان میدهد و سپس مجددا به استراحت میپردازد.
مشکل بسیاری از مدیران و کارمندان آن است که در طول روز فعالیتهای طولانی و بیوقفهای دارند که معمولا بازده بسیار پایینی دارد و همین موضوع باعث میشود انجام کارهای قابلتوجه و بزرگ، سختتر شود و نتیجه فقط خستگی و یاس است. بنابراین باید این دیدگاه را کنار بگذاریم که اگر نتایج کافی حاصل نمیشود راهحل آن است که بیشتر کار کنیم و ساعات کاری را افزایش دهیم. با این روش نمیتوان عملکرد خارقالعادهای داشت.
در «حوزه خاکستری» گرفتار نشوید!
روز کاری اغلب مردم کاملا خطی است، یعنی از صبح که به محل کار میروند مثلا ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر، فعالیتهایشان در حوزه خاکستری است، یعنی مغز و احساسات و تمام قوای دیگر و انرژی فیزیکی بهگونهای است که نه کاملا درگیر یک فعالیت، نه کاملا از آن فعالیت جدا میشوند.
فرض کنید کار شما پاسخگویی به ایمیلهای مشتریان است. شما صبح به محل کارتان میرسید و درحالیکه با همکاران صحبت و احوالپرسی میکنید کامپیوتر را روشن میکنید و سراغ ایمیلهای دریافتی میروید. سپس اولین ایمیل را باز میکنید، ناگهان به این فکر میافتید چای بنوشید. از جای خود بلند میشوید و با لیوان چای پشت کامپیوتر برمیگردید. حین خواندن اولین ایمیل و پاسخگویی به آن پیامکی دریافت میکنید که قبض موبایل را پرداخت نکردهاید. وسط نوشتن پاسخ، سراغ موبایل میروید و میبینید چند پیامک دیگر هم دریافت کردهاید. آنها را میخوانید و به کارتان برمیگردید.
پس از پاسخگویی ایمیل اول، سراغ ایمیل دوم میروید و درمییابید که برای پاسخگویی کامل باید از همکارتان اطلاعاتی دریافت کنید. به اتاق او میروید و او درباره اتفاقی که همانروز هنگام آمدن به محل کار برایش پیش آمده صحبت میکند. ۱۰ دقیقه بعد برمیگردید و به ایمیل دوم پاسخ میدهید و این شرایط تا پایان روز کاری ادامه مییابد.
در این شرایط شما در حوزه خاکستری هستید، یعنی نه بهصورت کامل درگیر انجام کار میشوید و نه کاملا از کار جدا میشوید. در این حالت معمولا عملکرد به کمترین مقدار ممکن میرسد و اتلاف وقت خیلی زیادی خواهید داشت.
در روش دوم شما به محل کارتان میرسید. برای خود چای تهیه میکنید. موبایل خود را خاموش میکنید. درِ اتاق را میبندید و ۹۰ دقیقه متوالی بدون کوچکترین وقفهای کارتان را انجام میدهید. تمام همکاران شما میدانند هنگام کار نباید با شما صحبت کنند. وقتی ۹۰ دقیقه پیوسته کار کردید به خود استراحت میدهید و در این فرصت با همکاران وقت میگذرانید و سپس مجددا به کار خود برمیگردید. در این روش بازده شما بسیار بالاتر است و از کارتان لذت میبرید.
خود را با ساعتها کار ممتد با عملکرد پایین فریب ندهید. معمولا ۷ تا ۸ ساعت کار مداوم در حوزه خاکستری، معادل ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه کار کاملا متمرکز و شدید و بدون وقفه است. بسیاری از فعالیتهای روز کاری در همان دو ساعت اولیه روز قابلانجام هستند. البته واضح است منظورمان کارهایی هستند که به زمان خاصی وابسته نیستند. مثلا نمیتوانید ناهار را در همان دو ساعت اول روز میل کنید!
رازهای افزایش عملکرد
در ادامه به رازهای افزایش عملکرد میپردازیم تا دیدگاهی کلی از افزایش عملکرد بهدست آورید.
تصمیم آگاهانه
اولین قدم برای افزایش عملکرد، تصمیم آگاهانه است. فرض کنید در حال قدم زدن برای رسیدن به مکانی خاص هستید. ناگهان ساعت خود را نگاه میکنید و متوجه میشوید که دیر شده است. در آن لحظه تصمیم میگیرید که سرعت خود را افزایش داده و سریعتر قدم بردارید. این تصمیم باعث افزایش سرعت شما و رسیدن بهموقع به محل موردنظر میشود.
در بسیاری از کارهای فردی هیچ تصمیمی برای انجام سریعتر کارها نداریم و همین باعث میشود کار را در زمان بیشتری انجام دهیم. اگر در دورههای تندخوانی شرکت کرده باشید حتما میدانید که یکی از اصول اولیه تندخوانی آن است که تصمیم بگیریم سریعتر بخوانیم.
قانون پارکینسون
قانون پارکینسون میگوید: «مدتِ انجام یک فعالیت، در زمانی که برای آن درنظر گرفتهایم منقبض یا منبسط میشود».
گاهی مجبور میشویم فقط دو ساعت در محل کارمان باشیم و پس از آن باید از آنجا خارج شویم تا به کار مهمتری برسیم. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در کمال تعجب درمییابید کارهای ضروری آن روز را در همان دو ساعت بهپایان رساندهاید. چرا هر روز با این دید کار نکنیم که تمام کارها باید در همان دو ساعت اول روز تمام شود.
اگر فعالیتهای خود را به زمان محدود نکنیم، معمولا وقت بسیار بیشتری را اشغال خواهند کرد و باعث کاهش عملکرد میشوند.
یکی از روشهای استفاده از قانون پارکینسون آن است که در برنامه روزانه برای هر فعالیت، وقتی معادل نصف زمان همیشگی را درنظر بگیریم و تصمیم بگیریم سریعتر کار کنیم. همین تغییر ساده میتواند زمان انجام کارها را بهمیزان چشمگیری کاهش دهد.
آیا مدیریت زمان کافی است؟
بسیاری از افراد افزایش عملکرد را با مدیریت زمان یکسان میدانند. یعنی وقتی درباره انجام کارهای بیشتر در یک زمان مشخص صحبت میکنیم، بلافاصله میگویند تنها راه ممکن آن است که در مدیریت زمان مهارت بیشتری پیدا کنیم. ولی مدیریت زمان با اینکه بسیار مهم است، کافی نیست. برای کسانی که میخواهند عملکرد بسیار بالایی داشته باشند مدیریت انرژی بسیار مهمتر از مدیریت زمان است.
افرادی که در مدیریت زمان قوی هستند معمولا برنامهریزان قدرتمندی هستند و برای هر روزشان برنامه روزانه مینویسند و سعی میکنند فهرست کارهای روزانه را پیش ببرند و هر مورد را پس از انجام آن تیک بزنند. این موارد بخشهای ضروری از موفقیت فردی و افزایش عملکرد هستند. ولی موضوع فقط به برنامهریزی ختم نمیشود.
فرض کنید امروز تصمیم گرفتهاید که کار مهمی انجام دهید. شاید پس از یک یا دو ساعت احساس خستگی کنید و همچنین گرسنگی و موارد دیگر شما را از ادامه کار منصرف کند. بنابرین افرادی که انرژی کافی ندارند بهتدریج خسته میشوند و کمکم مدیریت زمان را نیز کنار میگذارند.
مدیریت انرژی
برای افزایش عملکرد شخصی علاوه بر مدیریت زمان باید بر مدیریت انرژی تمرکز کرد. ما چهار منبع اصلی انرژی داریم.
• انرژی فیزیکی
اولین منبع، انرژی فیزیکی و قدرت جسمانی ما است. بدون انرژی فیزیکی کافی انجام هیچ کار بزرگی امکانپذیر نیست. بدون انرژی جسمانی کافی، هیچگاه نمیتوانیم عملکرد بالایی داشته باشیم. یک فوتبالیست هرچقدر که نگرش مثبتی داشته باشد، درصورت خستگی زیاد نمیتواند در بازی درخششی داشته باشد. وینس لومباردی میگوید: «خستگی انسان را ترسو میکند». ما برای انرژی جسمانی خود اهمیت بسیار کمی قائل هستیم. معمولا بهراحتی ساعات خواب خود را به کارهای دیگر اختصاص میدهیم. با خوردن غذاها و خوراکیهای مضر به بدن لطمه میزنیم. این ضربالمثل قدیمی کاملا درست است که «عقل سالم در بدن سالم است».
• انرژی احساسی
دومین منبع انرژی ما انرژی احساسی است. وقتی انرژی احساسی ما در شرایط مناسب باشد بهتر میتوانیم مسائل را حل کنیم و بر مشکلات و موانع غلبه کنیم. در شرایط احساسی نامناسب معمولا انرژی جسمانی ما هم بهسرعت تقلیل مییابد. ما اغلب فراموش میکنیم که به انرژی احساسی خود اهمیت بدهیم و آنرا بازیابی کنیم.
• انرژی فکری
سومین منبع، قوای ذهنی ما است. آشنایی بهتر با عملکرد مغز و استفاده بهتر از این پدیده خلقت میتواند باعث انجام کارهای بسیار خارقالعادهای شود. مغز انسان پیچیدهترین دستگاه روی کره زمین است. هرچه از آن بیشتر و صحیحتر استفاده کنیم عملکرد آن افزایش مییابد. فردی که ذهنش خسته است نمیتواند کارهای بزرگ انجام دهد و کیفیت تصمیماتش کاهش مییابد.
• انرژی روحیه
چهارمین منبع انرژی، روحیه ما است. کسانی که از روحیه بالایی برخوردارند کارهایی سختتر و بزرگتر از افراد معمولی انجام میدهند.
مدیریت انرژی عملکرد ما را خارقالعاده میسازد!
بهتازگی سخنرانی بسیار جالبی مشاهده کردیم و شاید همین سخنرانی باعث شد به فکر تهیه کتابی درباره عملکرد بیفتیم. سخنران، یک معلم موسیقی حرفهای بود که در روش ابداعیاش به افراد معمولی که در عمر خود انگشتشان به پیانو نخورده ولی استعداد موسیقی دارند، موسیقی آموزش میدهد.
نکته بسیار جالب آن است که او زمان آموزش را به یکدهم زمان معمول کاهش داده است. نوازندههای پیانویی که در حد بهترین نوازندگان دنیا هستند معمولا پس از ۱۰ تا ۱۲ سال تمرین مداوم به این مهارت میرسند. این معلم افراد معمولی را طی یک تا دو سال به نوازندگانی جهانی تبدیل میکند.
من چون سالهای زیادی است که ساز میزنم برایم بسیار جالب بود که چگونه میتوان زمان یادگیری پیانو را به یکدهم زمان معمول کاهش داد. در آن سخنرانی او روش کارش را توضیح داد. در کمال تعجب دیدم روش آموزش موسیقی او فرق عمدهای با دیگران نداشت. ولی او به دانشجوهایش یک برنامه روزانه میداد که باید موبهمو اجرا میکردند و سپس در کلاس حاضر شوند.
برنامه او بسیار عجیب است. مثلا دانشجو در روز اول باید یک مهمانی ترتیب دهد و دوستان نزدیکش را دعوت کند و با آنها وقت بگذراند. روز بعد باید با سه نفر که در گذشته قهر کرده آشتی کند و …
این معلم قبل از تدریس موسیقی، دانشجو را در بهترین شرایط ممکن برای داشتن عملکرد بالا قرار میدهد و سپس به تعلیم موسیقی میپردازد.
همین موضوع باعث کاهش زمان یادگیری به یکدهم زمان معمول میشود! پس اگر بهطور خلاصه بگوییم که چگونه میتوان عملکرد بسیار بالایی داشت که دیگران را به تعجب وادارد، جواب این است: اگر قبل از انجام یک کار بسیار سخت و پیچیده بتوانیم این چهار انرژی را بهاندازه کافی شارژ کنیم و درواقع در بهترین شرایط فیزیکی، احساسی، فکری و روحیهای باشیم معمولا میتوانیم کارهایی انجام دهیم که دیگران هیچوقت نمیتوانند انجام دهند. اگر یک یا چند مورد از این انرژیها در بهترین حالت نباشد و مابقی در بهترین حالت باشند بازهم نمیتوانیم کارهای خیلی بزرگ و قابلتوجه را انجام دهیم.
ما این هدیه بزرگ را داریم که از اول شروع کنیم. امروز میتواند اولین روز شروع زندگی متفاوت ما باشد. بنابرین مهم نیست تاکنون عملکرد ما چگونه بوده و چقدر در مصرف و بازیابی انرژی خوب عمل کردهایم. از همین امروز زندگی متفاوتی را شروع کنیم.
عملکرد خارقالعاده چیست؟
عملکرد خارقالعاده را میتوان اینگونه تعریف کرد: «گذشتن از معیارهای رایج در انجام کارها بهصورت پایدار و در طولانی مدت».
برای داشتن عملکرد خارقالعاده باید فراتر از باورهای عمومی حرکت کنیم. وقتی کارم را شروع کردم و میخواستم اولین کتابم را بنویسم، ناشر کتاب به من حدود یک سال فرصت داد تا آنرا بنویسم. من هم به این نتیجه رسیدم که نوشتن کتاب به حداقل یک سال زمان، نیاز دارد. بعد دیدم میتوان در دو هفته کتابی نوشت که بسیاری از نویسندگان در یک سال قادر به نوشتن آن نیستند.
بعضی از افراد در قفسی زندگی میکنند که توسط دیدگاههای دیگران ساخته شده است. آنها خودشان را به نظرات دیگران محدود میکنند. این افراد زندگی بسیار تکراری و محدودکنندهای دارند و از آزمودن موارد جدید هراس دارند. اگر دیگران میگویند نمیتوانیم در سه ماه نواختن حرفهای یک ساز را بیاموزیم، بهراحتی قبول میکنیم. اگر به ما میگویند در نقاشی هیچ استعدادی نداریم، حرفشان را میپذیریم. اگر میشنویم که در یک روز نمیتوان ۴۰ صفحه کتاب نوشت، ماهم آنرا میپذیریم. اگر میگویند نمیتوان در یک ماه آنقدر یاد گرفت که در کنکور قبول شد، ما میپذیریم.
افراد با عملکرد خارقالعاده، معیارهای جدیدی را تعریف میکنند. درواقع آنها آنقدر عملکرد خود را افزایش میدهند تا بهجایی برسند که فقط یک رقیب داشته باشند، یعنی خودشان! بیل گیتس مؤسس مایکروسافت میگوید: «بزرگترین رقیب خودتان باشید!»
تمرکز، تمرکز و تمرکز
یکی از مهمترین مهارتها برای افزایش عملکرد، توانایی تمرکز بهتر است. تمرکز را میتوان «بودن در لحظه» و ادامه کار تا پایان یافتن آن، تعریف کرد. مثلا وقتی به ایمیل مشتریان پاسخ میدهیم، فقط به ایمیل مشتریان پاسخ میدهیم و هیچکار دیگری در هیچ شرایطی انجام نمیدهیم. حتی به ذهنمان اجازه نمیدهیم درباره کار بعدی فکر کند، یا درباره کارهای اضطرابآور دیگر فکر نمیکنیم. ما در آن لحظه تمام انرژی خود را فقط بر یک موضوع متمرکز کردهایم: پاسخ به ایمیل مشتریان. اگر حوصله ما سر رفت به خودمان اجازه نمیدهیم گشت و گذاری در اینترنت انجام دهیم، یا سراغ تلفن همراه نمیرویم. در آن یک ساعت، زندگی ما در یک موضوع خلاصه شده است: پاسخ به ایمیلهای مشتریان.
تمرکز باعث افزایش عملکرد میشود. معمولا افراد مدام در گذشته یا آینده خود زندگی میکنند! تصمیم بگیرید در همین لحظه زندگی کنید و تمام انرژی خود را بر کاری که انجام میدهید متمرکز کنید.
بهانه ممنوع!
یکی از موانع افزایش عملکرد آن است که بهانههایی برای انجام ندادن کارهای مهم و ارزشمند پیدا کنیم. در بسیاری از جلسات، همیشه عدهای درباره شرایط اقتصادی نامناسب، سرعت پایین اینترنت و موانعی صحبت میکنند تا عملکرد پایین خود را توجیه کنند. ولی افراد تاثیرگذار افرادی هستند که تمامی بهانهها را فراموش میکنند و به این فکر میکنند در شرایط کنونی چگونه میتوان کارهای ارزشمند انجام داد. هنری فورد جمله بسیار معروفی دارد که میگوید: «اگر فکر میکنید موفق میشوید و یا اگر فکر میکنید شکست میخورید، در هردو صورت حق با شما است».
عملکرد تناوبی بدن
یکی از مهمترین کشفیات دانشمندان در حوزه افزایش عملکرد، تناوبی بودن عملکرد بدن انسان است. در حدود سالهای ۲۰۰ قبل از میلاد فردی یونانی به نام فلاویوس تحقیقاتی انجام داد و برای اولین بار ایده تناوبی بودن عملکرد بدن انسان را مطرح کرد و به قهرمانان یونانی آموزش داد که چگونه در بازههای زمانی منظمی انرژی خودشان را مصرف کنند و سپس به بازیابی انرژی بپردازند.
این ایده در عصر ما برای اولین بار توسط دانشمندان روسیه مورد استفاده قرار گرفت. در سال ۱۹۶۰ دانشمندان این ایده را بازسازی کردند و به این نتیجه رسیدند که برای افزایش عملکرد بدن انسان، باید بازههای متناوبی از فعالیت سنگین و سپس استراحت مناسب داشته باشیم. آنها در سال ۱۹۶۰ با این ایده و آموزش قهرمانان خودشان توانستند مدالهای المپیک زیادی را کسب کنند و این ایده از هزاران سال قبل تا بهحال بهصورت پایهای هیچ تغیری نکرده است. به بیان ساده: بدن انسان وقتی بالاترین عملکرد و کارایی ممکن را از خود نشان میدهد که بهصورت متناوب انرژی شدیدی را مصرف کند و سپس به بازیابی انرژی بپردازد.
هرچه در بازههای زمانی مشخص انرژی بیشتری مصرف کنیم، ظرفیت بدن افزایش پیدا میکند. ورزشکاران وقتی ورزش را شروع میکنند معمولا قادر نیستند وزنههای سنگین را بلند بکنند و با تمرینات روزانه و افزایش تدریجی وزن وزنه، ظرفیت انرژی بدن خود را آهسته آهسته افزایش میدهند. وزنههایی که در روزهای اول بلند کردنشان غیرممکن به نظر میرسد بعد از چند ماه بهراحتی جابهجا میشود.
ظرفیت بدن
بدن انسان میتواند ظرفیت خود را بهصورت مداوم افزایش دهد. ظرفیت توانایی مصرف انرژی در یک بازه زمانی مشخص است. ما میتوانیم عادت کنیم در یک زمان مشخص انرژی بیشتری را مصرف کنیم و البته بعد از آن بلافاصله باید به بازیابی انرژی بپردازیم. مهمترین مشکلی که در مدیران شرکتها دیده میشود و همینطور افرادی که بهصورت شخصی کارایی پایینی دارند، عدم تعادل در مصرف درست انرژی و سپس بازیابی آن است.
——————————