کارل اُرف (Carl Orff) موسیقیدان و آهنگساز برجسته آلمانی اهل مونیخ و یکی از انگشت شمار افرادی است که تلاش زیادی در ابداع روش هایی جهت سهولت آموزش موسیقی به کودکان نمود و در این راه با نگاهی به روش های موجود قبلی و کمک دوست موسیقیدانش کیتمن روشی را از خود بر جای گذاشتند که به جرات می توان گفت تا به امروز عمومی ترین روش آموزش موسیقی به کودکان به شمار میرود. در اینجا اطلاعاتی در مورد روش اُرف در آموزش موسیقی به کودکان برایتان داریم.
روش اُرف بر جداییناپذیری موسیقی، حرکت، و کلام پایه گذاری شده و کودکان برای بیان احساسات خود حرکت و کلام را در خود میآمیزند و به شکل مجزا استفاده نمیکنند. کودک در حال انجام حرکات موزون غالباً آواز میخواند و وقتی آواز میخواند اغلب با “ریتم” آوازاش حرکت میکند. این روش نشان دهنده آنست که آموزش موسیقی برای کودکان باید با سادهترین و آسان ترین مفاهیم و آوازهای مناسب برای کودکان آغاز شود
روش اُرف بر مبنای آموزش موسیقی به کودکان از طریق اجزای آن یعنی ریتم (با استفاده از اسامی ریتمیک خاص حیوانات و شخصیت های مورد علاقه کودکان، دست زدن، پای کوبیدن و واکنش های مختلف کودک در زمان های مشخصی از شنیدن نت ها و…) و صدا از طریق آموزش غیر مستقیم و مرحله به مرحله (هر یک یا دو نت در یک بازه زمانی خاص) و همچنین آمیختن این ارکان با حرکات ریتمیک و موزون که خود کمک به درک بهتر موسیقی توسط بچه ها می کند انجام می شود. بعدها کارل اُرف برای سهولت نواختن موسیقی توسط کودکان با استفاده از الهام گرفتن از تعدادی ساز بومی سایر ملل اقدام به ابداع سازهایی ساده نمود که به مجموعه این سازها “سازهای اُرف” گفته می شود.
سازهای مورد استفاده در روش اُرف مثل همه سازهای آموزشی دیگر است؛ یعنی روش استفاده آنها مثل هم است ولی مزیت آنها ساختن دنیایی از صداهایی است که فوقالعاده شعر گونهاند. سازهایی مثل زایلونونهای سوپرانو، آلتو و باس و متالوفونهای سوپرانو و آلتو و باس-ریکوردرهای آلتو و سوپرانو و سازهای ریتمیک مثل دقک و خاشخاشک و دایره زنگی و طبلکها و…
از این سازها می توان برای ساختن صدای پسزمینهای ملایم و نرم، همراهی گرم و قوی، تأثیری و همیشگی یا همراهی سادهای برای آواز کودکانه استفاده کرد.
آموزشگاه ها در کنار سازهای اصلی اُرف در بیشتر مواقع فلوت ریکوردر را هم به عنوان یک ساز مناسب برای کودکان در آموزش ها جای میدهند. نکته قابل توجه این که هر نوع آموزش موسیقی به کودک مساوی با روش اُرف نیست و ممکن است برخی از افراد و آموزشگاه ها از این نام برای جذب مشتری و کسب درآمد بیشتر استفاده کنند.
“ریتم” اولین و مهمترین جزء سازندهی بیان موسیقایی است. کودکان به طور طبیعی از بدنشان به عنوان وسیلهای برای بیان “ریتم” استفاده میکنند. دست زدن، روی زانو زدن، بشکنزدن یا پا زدن راههای ریتمیکی است که از بدن و از ریتمهای بدنی یا بدن ضرب میتوان برای همراهی شعرهای قافیهدار آوازها استفاده کرد و درک این ریتم را میتوان از راه حرکت، و همراهی سازهای همراه کننده با سازهای ضربی اُرف تجربه کرد. اصلاً موضوع مهمی در بدن بعضی از بچهها وجود دارد که حاکی از آریتمی بودن عضلات بچههاست که سختترین کار در برنامه آموزش ریتمیک می باشد که اگر معلّم از آگاهی کافی برخوردار نباشد میتوان گفت: آسیب جدّی به کودک وارد می شود.
بعضی وقتها باید کودک را در آغوش گرفت و حرکات ریتمیک را به او القاءِ کرد. باید مربی با کودک بجهد، خم شود، راست شود شعرها را واضح بخواند تا کودک را به سوی حوزه یوریتمیک و بعدها ریتمیک کردن بدن کودک سوق بدهد.
این روش همواره انگیزهای برای رشد مستقل فراهم می کند و به همین دلیل هرگز آموزشها قطعی و ثابت نیست، اما همیشه در حال رشد، پیشرفت و در جریان است.
تأکید این روش بیشتر روی خلاقیت استوار است و این طرح در بردارنده آمادگی برای انواعی از نوآوریها بر اساس فرایندی پیوسته می باشد. کودکان صدای واژه ها، ملودی ها و سازها را بررسی و همچنین تمام اجزای ملودیک و ریتمیک را جستجو میکنند. و در ساخت شکلهای همراهی، مقدمهها و پایان یا حتی کل یک آواز استفاده میکنند.
در کلاس موسیقی کودک بر مبنای روش اُرف، روی آواز خوانی کودکان هم تأکید شده است. صدا باید ساخته شود چون یکی از مشکلات کلاس آواز بزرگسالان ژوست نبودن صدا در کلاسهای آموزش کلامی (همان کلاسهای آوازخوانی و مقامخوانی و…) است، که خود مشکلات عدیدهای است که باید با دیدی بسیار دقیق و آکادمیک بررسی شود و این مهم بوسیله صداسازی و سلفژ بدست می آید.
همه معلمان اُرف باید روی آوازخوانی کودکان تمرکز کنند. در دوره آمادگی (کودکستان) در هر درس باید بازی هایی برای همانندسازی صداها در نظر گرفت. این نکته خیلی مهم است که بچهها باید توانایی گوش کردن و بازخوانی دقیق الگویِ ملودیکی را که معلم میخواند داشته باشند.
کودکان باید بخشهای آوازیِ تمرین را در فاصله سوم بخوانند، هر چند که در تمام تمرینهای “آواز خوانی” معلم باید از وسعت صدای مطلوب برای بچهها در هر گروه سنی آگاهی داشته باشد و روی نحوهی ایستادن، درست نشستن، نفسگیری، تلفظ و صدایی واضح و بدون گرفتگی و انقباض تمرکز کنند.
انجام یادگیری این فعالیتهای موسیقایی برای کودکان سخت و طاقت فرساست و معلم باید خیلی دقت داشته باشد چون کار پیچیده است؛ ولی کودکان خیلی توانا هستند. بازدهی کار کودکان خیلی خوب است، یادگیری آنها مخصوصاً اگر معلم عاشق آنها باشد، خیلی خوب جواب عشق را با عشق می دهند و جواب عشق یعنی انجام کارهای نشدنی! واین شاید تعریف اصیلی برای هنر باشد.
————————-